{شعله}پارت ۱۱

ته نتونست سر پا بمونه که افتاد زمین

-ارباب..ارباب چیشد

انگار یه نیرویی از ته گرفته میشد بدنش داشت میلرزید

بعد چند مین آرام گرفت و دیگه نلرزید ..چرا اونطوری شد؟

بازم به راه خودشون ادامه دادن و...🤏این همه مونده بود که نامه به دست دشمنای سرزمینش بیوفته که..کسی جلوی اونارو گرف

اون جیمین بود

مگه جیمین تو تالار نبود اصن اینجا چیکار میکرد

همه چی برای ته عجیب شده بود

و از اونجایی که جیمین قدرت جنگل و آب داشت...قدرتش برگشته بود..به خاطر همین ته اونطور شد

اون میتونست جنگلو کنترل کنه

و با قدرتش اونا رو نابود کرد..کمتر کسی زنده میموند

یونگی اگه اینو میدید..حتما خوشحال میشد ولی..واقعا حافظش برگشته؟

(خب بسه بریم پیش اعضا )

شوگا : اونا مارو گول زدن..و ما هم فریب خوردیم

جین : من با یونگی میریم از اون طرف

نامجون : ولی..اگه نامه رسیده باشه چی

شوگا : فرمانده..به ما اعتماد کن

رفتن از طرف جنگل

ته که از دست قدرت های جیمین در امان مونده بود ..با نامردی از پشت شمشیرو کرد تو شکم‌جیمی

درست وقتی که این اتفاق برای جیمین افتاد یونگی رسید

یونگی سر جاش میخکوب شد

نمیتونست باور کنه..این اتفاق برای جیمینش افتاده

جیمین افتاد روی زمین که یونگی سریع خودشو بهش رسوند

جیمین با دیدن صورت گریان و نگران یونگی..فقط تونست این کلمه رو به زبون بیاره : (ی....یونگی..رفیق..دوست دارم)

و چشاش بسته شد
دیدگاه ها (۷)

جیهوپ𖤐 ּ ֗ ִ ּ ۪ ִ ּ ۪ ִ ּ ۪ ֗ ִ ּ ۪ ֗ ּ𖤐 𓂃 ⸒🇰🇷ᯓ

پارت آخر

پارت ۲

یونگی در پارت ۱۰

مافیای من پارت ۲۰یونگی : حالا الان خوبی؟جیمین : آره خوبم یون...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۵#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط